حس بویایی؛ یکی از حواس شیمیایی
حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه) در موجودات زنده به عنوان ابزاری جهت دریافت اطلاعات در خصوص محیط اطراف است. در واقع، تمام اطلاعاتی که ما در مورد دنیای اطراف خود داریم از طریق این حواس دریافت میشود. حس بویایی و حس چشایی به عنوان حواس شیمیایی شناخته میشوند زیرا اطلاعاتی را در مورد شیمی محیط ارائه میدهند.
از آن مهمتر، این حواس، اطلاعاتی در مورد تغییرات در شیمی محیط را به ما گوشزد میکنند. هر تغییری در محیط میتواند یک تهدید یا یک فرصت برای ارگانیسم باشد. بنابراین، در تشخیص تغییرات، تعیین این که آیا آنها نمایانگر یک فرصت هستند یا تهدید و سپس اقدام مناسب، مزیت بقا وجود دارد. گیرندههای شیمیایی احتمالاً اولین حس از پنج حسی بود که ظاهر شد و در گونههای بسیار ساده و ابتدایی وجود داشت.
مکانیسم پایهای برای تشخیص سیگنالهای شیمیایی از خارج از این موجودات اولیه، احتمالاً اساس حس بویایی و حس چشایی است که ما و سایر حیوانات برتر امروزی داریم. در طبیعت، سیستمهایی که فعالیت میکنند، اما در عین حال توسعه و تطبیق مییابند حذف نمیشوند. بنابراین، این امر ممکن است نکاتی در مورد مکانیسم گیرنده به ما بدهد. زیرا احتمالاً پس از آن، تکامل به عنوان ابزاری برای موجودات آبزی منجر به تشخیص مواد شیمیایی محلول در آب را میشود. در نتیجه با در نظر گرفتن این نکته که مکانیسم شیمیایی اولیه، مکانیزمی است که از ابتداییترین و سادهترین اشکال زندگی منشأ گرفته و برای مطابقت با نیازهای بدن ما سازگار شده است، به درک حس بویایی به ما کمک میکند.
در اکثر حیوانات، بیشترین تکیه بر روی حواس شیمیایی آنهاست. فقط برخی از گروههای پرندگان و چند پستاندار اولیه1 (شمپانزهها، گوریلها، اورانگوتانها، ماکاکهای رزوس و انسان) هستند که بیشتر به بینایی بستگی دارند تا بویایی و چشایی. پستانداران مورد نظر تنها پستاندارانی هستند که بینایی رنگی دارند، که نشاندهنده نوعی مبادله تکاملی بین حس بینایی و حس بویایی است. در سیر تکامل، انسانها ژنهای بویایی فعال را با سرعت بیشتری نسبت به سایر نخستیها از دست دادهاند و احتمالاً در نتیجه وابستگی کمتر ما به بویایی برای بقا هستند.
در دهه اخیر، گروههای زیادی در سراسر جهان چالش درک بویایی را پذیرفتهاند و پیشرفت چشمگیری داشتهاند. گیرندههای مورد استفاده برای تشخیص بوها مشابه گیرندههایی هستند که برای تشخیص هورمونها و گیرندههایی بینایی به کار میروند. بنابراین، هرگونه افزایش دانش ما در خصوص گیرندههای بویایی و چشایی، میتواند در زمینههای دیگر نیز مزایایی به همراه داشته باشد. جدا از جذابیتهای علمی و تحقیقی، دلایل تجاری آشکاری برای افزایش درک ما وجود دارد. به عنوان مثال، طراحان رایحه علاقه دارند که بتوانند بوی مولکولهای جدید را بدون نیاز به تهیه و ارزیابی آنها پیشبینی کنند و در نتیجه در زمان و هزینه برای جستجوی مواد تشکیلدهنده جدیدِ رایحه، صرفهجویی کنند.
- Primate ↩︎